رمان فردا زنده می شوم

بازدید: 1,593 بازدید
رمان فردا زنده می شوم
 

رمان فردا زنده می شوم

خلاصه داستان: وارد باغ بزرگ که بشید دختری رو می بینید که با موهای گندمی و چشم های یشمی روی درخت نشسته. خورشید دختری از جنس سادگی، پای حرف هاش بشینید برای شما میگه که پا به زندگی بهمن می ذاره. بهمن هم با هزار و یک دلیل که عشق به خورشید هیچ جایی در آن نداره با او ازدواج می کنه. اما خورشید هیچ‌ نصیبی از زندگی نداره جز رانده شدن و میره، همراهش برید تا خودش رو بسازه، تبدیل بشه به کسی که روزی بتونه برگرده، روزی که بتونه در مقابل تمام ظلم های اولین مرد زندگیش بایسته و حقش رو بگیره…   قسمتی از رمان فردا زنده میشوم ساعت از سه نیمه شب گذشته بود، بلیطم برای ساعت پنج صبح بود و من‬ هنوز توان خارج شدن از اتاقی که سال هاست در آن زندانی بودم را نداشتم. ولی‬ باید می رفتم، باید خودم را نجات می دادم.‬ ‫آهسته به طرف کمد رفتم و وسایلم که دو روز بود آماده بود را برداشتم. حتی‬ جرات نداشتم چراغ را روشن کنم. وسایلم را روی تخت گذاشتم و چادرم را‬ روی سرم انداختم. قلبم مانند کبوتری که خودش را به درو دیوار قفس بکوبد،‬ به دیوار سینه ام کوبیده میشد.‬ ‫با کمترین صدا در را باز کردم و سرم را بیرون بردم. همه جا در تاریکی محض‬ فرو رفته بود. دستی روی شانه ام نشست. هنوز جیغ نزده بودم که دست سمیه‬ دهانم را گرفت.‬ ‫- هیس، منم خانم. دستم را روی قلبم گذاشتم و با دست دیگرم دستش را پس زدم. با ابروهای گره‬ خورده نگاهش کردم. حتی جرات…  
برای دانلود رمان عشقت را دار میزنم از نویسنده همین کتاب کلیک نمایید.
‏خوب کن حالِ شبهایم را.. ‏یک شب بخیر خشک و خالی از تو ‏می تواند کاری با من کند ‏که احساس کنم امشب ‏خوشبخت ترین آدمِ روی زمینم…!

 نام رمان: فردا زنده میشوم
♦ زبان: فارسی
♦ ژانر رمان: عاشقانه-پایان خوش
♦ تعداد صفحات: 1546
♦ نوع فایل: pdf
♦ نویسنده:نرگس نجمی

رمان فردا زنده می شوم
دسته بندی بلاگ
اشتراک گذاری
نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت